حفظ آثار

شیرجبهه‌ها؛ گمنام و بی ادعا

جعفری مقدم | سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۲۹ ق.ظ | ۰ نظر
شهید حاج حسین اسکندرلو؛

شیرجبهه‌ها؛ گمنام و بی ادعا

سردار شهید حاج حسین اسکندرلو
روزنامه کیهان


شهید حاج حسین اسکندرلو متولد 12 اردیبهشت سال 1341 است که درخانواده‌ای فقیر اما پارسا ومتدین پا به عرصه زندگی گذاشت واز همان طفولیت گاهی مطالبی را می‌دید ومی گفت که خیلی فراتراز سن او بود .

در نوجوانی به خاطر گذران معیشت زندگی، مجبور بود در ایام تابستان وحتی زمان تحصیل به شاگردی در مغازه کفاشی در لاله زار نو بپردازد، با اینکه سن کمی داشت اما عشق وعلاقه ی وافر به نماز، مطالعه، شرکت در مجالس مذهبی مساجد وتشکیل گروه‌های دانش آموزی در مدارس  او را سرآمد گروه هم سالان کرده بود. در ورزش هم به کشتی علاقه بسیاری داشت ودر همان دوران نوجوانی در مسابقات منطقه‌ای مدال آور این رشته به شمار می‌رفت.
سردار شهید حاج حسین اسکندرلو، فرمانده گردان حضرت علی اصغر(ع) لشکر 10 سید الشهداء
با اوج گیری انقلاب ودر طلیعه پیروزی جزء اولین نفراتی بود که به پادگان تسلیحاتی  ارتش رفته و آنجا را به تسخیر خود درآورند. در همان روز‌ها حاج حسین 16 سال بیشتر نداشت که به عضویت کمیته انقلاب در آمده وبه پاسداری از انقلاب نو شکفته اسلامی پرداخت و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال 57 به عضویت این نهاد مقدس وانقلابی پیوست. در تابستان سال 58 همزمان با اغتشاشات ضد انقلاب داخلی توسط مزدوران اجیر شده به مبارزه با آنان پرداخته وتمام وقت خود را صرف نظام نوپای انقلاب  اسلامی به رهبری حضرت امام(ره) کرد به گونه‌ای که حتی خانواده هم زیاد ایشان را نمی‌دیدند.
سردار شهید حاج حسین اسکندرلو، فرمانده گردان حضرت علی اصغر(ع) لشکر 10 سید الشهداء
با شروع جنگ تحمیلی در شهریور سال  59به منطقه سر پل ذهاب اعزام شده وهمرزم شهیدانی چون محسن حاج بابا ومحسن وزوایی شد. در همان اوایل جنگ حضوری پر رنگ داشته وجبهه غرب مملو از خاطرات این شهید عزیز است. جنگ، در غرب به مراتب سخت‌تر از جنوب است واین شهید بزرگوار جزء اولین کسانی بود که در جبهه غرب در عملیات بسیار دشوار آزاد سازی قلل صعب العبور بازی دراز حضوری فعال داشته اند.
با گسترش مناطق عملیاتی دفاع مقدس از محور شمال غرب کشور تا منتهی الیه جنوب، شهید حاج حسین اسکندرلو مسئولیت محور جبهه غرب را بر عهده گرفت ودر محورهای مناطق عملیاتی گیلان‌غرب، سومار، قصرشیرین و سرپل ذهاب مسئولیت داشته و شبانه روز خدمت می‌کرد. پادگان ابوذر که دوکوهه غرب لقب گرفته خاطرات ماندگاری را از سرداران دوران دفاع مقدس در خود نهفته دارد. شهیدان بزرگ ودلاوری چون کشوری، شیرودی و محسن حاج بابا  در این پادگان مشغول تجهیز وتدارک نبرد با دشمن تا بن دندان مسلح بودند. در این نبرد جهانی دلاورمردانی همچون شهید اسکندرلو  بودند که با اتکاء به نیروی لایزال الهی دشمنان را به شکست مفتضاحانه کشانده واین افتخار را آفریدند تا نسل‌های ایران اسلامی به وجود چنین فرزندانی افتخار کند. با اوج گیری دفاع مقدس، شهید اسکندرلو به توصیه برخی فرماندهان به جبهه جنوب اعزام و همراه با سردار شهید رضا گودینی در لشگر 27 محمد رسول الله فرماندهی گردان حنین از تیپ سه ابوذر را برعهده گرفته و در عملیات والفجر مقدماتی و یک، حضوری پر رنگ داشتند.
سردار شهید حاج حسین اسکندرلو، فرمانده گردان حضرت علی اصغر(ع) لشکر 10 سید الشهداء
عباس اسکندرلو برادر شهید درباره ویژگی‌های شهید می‌گوید: حاج حسین بسیار اهل مطالعه بود و چیزی نزدیک به سه هزار جلد کتاب را خوانده بود، در حال حاضر بنده  کتاب‌های این شهید را دارم، کتاب‌های تفسیر المیزان،مجمع البیان، الغدیر، تفسیر نمونه وده‌ها جلد کتاب دیگر از جمله این کتاب‌‌ها است. در بحبوحه جنگ از کمترین فرصتی برای مطالعه استفاده می‌کرد. یکی از دوستان شهید نقل می‌کند که روزی به حسین گفتم آیا محتوای این کتاب‌‌ها در خاطرت می‌ماند که بدانی چه مطلبی خوانده ای؟  او در جواب گفت فلانی تو یک صفحه از این کتاب را باز کن وچند خط را بخوان من تا آخر کتاب را برایت خواهم گفت.
برادر شهید می‌گوید: او فن بیان، روحیه وتوان بسیار بالایی در سخنرانی داشت. برخی ازدوستانش نقل می‌کنند در جلساتی که حاج حسین بود دیگر کسی صحبت نمی‌کرد یعنی نمی‌توانستند تا زمانی که حاج حسین است حرفی بزنند. عباس اسکندرلو درباره ایمان شهید گفت: حاج حسین از لحاظ ایمان بسیار قوی بود و اهداف متعالی معنوی را دنبال می‌کرد. همچنین دارای نفوذ کلام بی بدیلی بود. یکی از دوستانش نقل می‌کرد که در عملیات خیبر در داخل کانالی محبوس بودیم وروحیه بچه ‌ها به خاطر چند روز جنگ ودرگیری پایین آمده بود که یک‌باره حاج حسین با موتور پیش بچه‌‌ها آمد و روی همان موتور برای بچه‌‌ها چند دقیقه‌ای صحبت کرد. همین چند دقیقه صحبت کافی بود که ما چنان روحیه‌ای بگیریم تا خستگی این چند روز را فراموش کنیم وبه قول معروف از این رو به آن رو شدیم.
روحیه وشجاعت خاصی در جنگ داشت. این طور نبود که به نیروی خود بگوید بروید جلو می‌گفت برویم جلو، من می‌آیم شما هم با من بیایید ومعمولا اولین نفری که با دشمن مواجه می‌شد واولین شلیک را به دشمن می‌کرد حاج حسین بود.
هم رزم و برادر شهید می‌گوید: در مناطق عملیاتی به شیر جبهه‌‌ها ملقب واین شجاعت را در عمل به اثبات رسانده بود. یکی از دوستان شهید برای بنده نقل کرد که در یکی ازعملیات‌ها، ما از شدت تیر اندازی دشمن زمین گیر شده بودیم اما حاج حسین ایستاده و با قامتی استوار حرکت می‌کرد و حتی خم نمی‌شد. وقتی تیر‌ها از جلوی چشمانش رد می‌شد، او به این تیر‌ها اعتنایی نمی‌کرد. همین ویژگی هایش بود که پس از شهادتش رادیو عراق اعلام کرد حسین اسکندرلو ملقب به شیر جبهه‌های جنگ را کشتیم. اوج حماسه آفرینی این شهید بزرگوار را می‌توان در عملیات خیبر و در لشگر 10 سید الشهدا در کنار شهیدان بزرگواری همچون حاج کاظم رستگار یافت.در آن روز‌ها حاج حسین فرماندهی گردان زهیر را برعهده داشت که ذکر خاطره‌ای از این عملیات حماسی از زبان برادر شهید خالی از لطف نیست.
سردار شهید حاج حسین اسکندرلو (نفر دوم از سمت راست)، فرمانده گردان حضرت علی اصغر(ع) لشکر 10 سید الشهداء
برادر شهید می‌گوید: حاج کاظم رستگار دستور داد که حاج حسین باید به جزیره مجنون برود چون نیروهای زرهی دشمن پاتک سنگینی کرده بودند وممکن بود جزیره سقوط کند،حاج کاظم گفته بود باید با تانکهای دشمن در گیر ومانع حرکت آنان به جلو باشید. حاج حسین و نیروهایش به طرف جزیره حرکت کردند. نیمه‌های شب به خط رسیده و با صف تانک‌های دشمن که آرایش تهاجمی داشتند مواجه شدند که تانکها مرتب با تیربار وتوپ مستقیم شلیک می‌کردند. گردان به محض رویارویی با دشمن زمین گیر شده بود که حاج حسین به سراغ یکی از آرپی جی زن ‌ها رفت، آرپی جی را گرفت و به سمت تانک در حال شلیک دشمن رفت، با شجاعت غیر قابل وصفی تانک را هدف گرفت وشلیک ‌کرد. موشک آرپی جی به تانک اثابت کرد و جلوی دیده همگان تانک منفجر شد. بچه‌های گردان که این صحنه را می‌بینند به یکباره تکبیر گویان به سمت تانک‌ها هجوم آوردند وشکار تانک‌‌ها در آن دل شب تا صبحگاهان ادامه پیدا کرد و در آن شب بچه ‌ها چیزی حدود 60 دستگاه تانک دشمن را منهدم کردند ودشمن عقب نشینی کرد. یکی از همرزمان شهید نیز تعریف می‌کند که درعملیات والفجر هشت، اگر حاج حسین اسکندرلو نبود فاو سقوط می‌کرد. او این طور می‌گوید: در عملیات عظیم والفجر هشت که منجر به تصرف شهر استراتژی فاو شد و طی70 روز، نبردی سنگین بین رزمندگان اسلام  وبعثی‌های عراقی در گرفت، دشمن هرازگاهی با پاتک‌های شدید خود برمواضع نیروهای رزمنده حمله می‌کرد. با توجه به درگیری‌های  طولانی وشدید با دشمن وتحلیل توان نیروهای خودی وشهید ومجروح شدن تعدادی از نیرو‌ها وفرماندهان بخصوص در لشگر 10 سید الشهدا و از آنجایی که سردارعلی فضلی فرمانده لشگر مجروح شد وحاج جعفر جنگروی معاون ایشان نیز شهید شده بود، در سایر رده‌های گردان نیز وضع به همین منوال بود و تیپ درحالت بی سرپرستی قرار داشت. از طرفی هم فشار نیروهای دشمن بر منطقه روز افزون شده بود. در این شرایط حاج محسن رضایی فرمانده سپاه خود به شهید اسکندرلو نامه‌ای می‌دهند واز ایشان می‌خواهند که نیروهای تحت امر خود را برای درگیری با دشمن روانه میدان جنگ کنند. حاج حسین نامه را بر روی چشمانش گذاشت و گفت ما یک جان بیشتر نداریم وآن را هم در راه خدا می‌دهیم. آن شب نبردی تاریخی بین نیروهای تحت امر حاج حسین با عراقی ‌ها در منطقه فاو در گرفت. روز اول اسفند سال 64 بود که بنده در فاو بودم وبه ما گفتند امشب گردان علی اصغر به خط خواهد زد که منجر به تثبیت نسبی منطقه می‌شود. البته در این عملیات حاج حسین اسکندرلو رفقای بسیار عزیزی را از دست داد از جمله برادران شهید ناظریان که با شهید اسکندرلو از ابتدای ورود به سپاه همدوش وهمرزم بودند.حاج حسین پس از این عملیات حس می‌کرد که از رفقا جامانده و دائم در خود بود. هر زمان از عمق جان آرزوی شهادت می‌کرد. انگار دنیا برایش کوچک بود در نهایت در بامداد روز 13اردیبهشت در منطقه عملیاتی فکه به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت رسید.
 سید محمد مشکوه الممالک
پست های مرتبط :

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی